کشف حقایق یا جعل حقایق
در حاشیه کتاب "واقعیتی در ابهام" محمد سیار
نسرین رمضانعلی

اخیرا کتابی از محمد سیار، یکی از فرماندهان نظامى کومله که در جريان عمليات نجات رفقاى گردان شوان در اسفند 1366 دستگیر و پس از مدتی آزاد شد، با عنوان "واقعیتی در ابهام" منتشر شده است. محمد سیار مدعی است که قصد دارد حقایقی پنهان را افشاء کند؛ حقایقی پنهان در مورد فاجعه ای که به جان باختن 54 تن کمونیست و دستگیری 12 نفر دیگر که همگی پس از شکنجه های وحشیانه در زندان سنندج اعدام شدند، انجامید. روشن است هر سندی که حقایق بیش از سی سال نبرد آزادیخواهان و کمونیست ها با رژیم جنایتکار اسلامی را برملا و مستند کند، با استقبال گرم از طرف مردم و بویژه جنبش کمونیستی روبرو می شود.  

اما بعنوان یکی از بازماندگان گردان شوان که در این نبرد نابرابر شرکت داشتم و تا آخرین لحظات، تا زمانی که در اثر اصابت گلوله ای به سینه ام از هوش رفتم، شاهد وقایع بودم؛ بعنوان کسی که با کمک بیدریغ مردم زحمتکش و شریف مردم منطقه به مقر کومه له بازگشتم و بعنوان یک کمونیست کارگری که از سنین نوجوانی علیه رژیم سرکوب و جنایت اسلامی و علیه جنبش ناسیونالیسم ارتجاعی کرد برای یک دنیای بهتر، برای آزادی، برابری و رفاه تمام انسان ها مبارزه کرده ام، وظیفه خود می دانم که بر "کشف حقایق" محمد سیار نوری بیافکنم .

قصد ندارم به تمام نکاتی که در کتاب طرح شده است، بپردازم. نمی خواهم وارد جدل بر سر حقیقی بودن یا نبودن کلیت کتاب و فاکتهای مطروحه در آن شوم. قصدم روشن کردن و تثبیت چند حقیقت انکار ناپذیر است که محمد سیار در پرده ابهام برده یا بکلی منکر شده است :

١- محمد سیار بمنظور مبرا کردن خود از هر نوع اتهام، با قصد دفاع از خود، پرده ای از ابهام بر تاریخچه پرافتخار جنبش کمونیستی کشیده است. با نیت بی گناه جلوه دادن خود، گناه های جمهوری اسلامی را سبک کرده است. هر انسانی محق است که از خود دفاع کند. اما حق ندارد که تاریخ و تاریخچه جنبشی را که علیرغم اشتباهات، قهرمانانه در مقابل یکی از وحشی ترین رژیم های تاریخ مدرن ایستادگی و مقاومت کرده است، گل آلود و مه آلود کند. این تصور که بیست و سه سال پس از ماجرا، کسی پیدا نخواهد شد تا حقایق را به جامعه اعلام کند و از کمونیسم و جنبش کمونیستی، همان جنبشی که شصت و شش نفر جانباخته گردان شوان با افتخار خود را به آن متعلق می دانستند، دفاع کند، تصوری پوچ است.
 
٢- این حقیقت را نباید کتمان کرد که علیرغم هر نوع تاکتیک سیاسی – نظامی نادرست و اشتباه از جانب رهبری کومه له، مسئول کشتار رفقای گردان شوان و فاجعه فراموش نشدنی اسفند 1366 در روستای بیاره، جمهوری اسلامی است. این نیروهای سرکوب رژیم اسلامی بودند که وحشیانه ما را در کمین انداختند و کشتار کردند و سپس 12 تن از رفقای عزیزم را به اسارت گرفتند و پس از شکنجه های وحشیانه اعدام کردند. این جنایت را باید در کارنامه رژیم اسلامی نوشت. هر تلاشی که تحت نام پروسه "حقیقت یابی" و کشف اشتباهات رهبری وقت کومه له، بکوشد نوک تیز حمله را از رژیم اسلامی برداشته و در میان تشکیلات کومه له وقت برای رژیم اسلامی شریک جرم بیابد، روشی محکوم و ارتجاعی است .

٣- ناسیونالیسم کرد، در قالب احزاب ناسیونالیستی کردستان عراق، در تمام این پروسه همراه رژیم اسلامی بودند. پیشمرگان شان در نقش ضد کمین رژیم اسلامی شرکت داشتند. و سپس بعد از جنایت وحشیانه رژیم بعث عراق در حلبچه، با شقاوت و بیرحمی غیرقابل توصیفی، به خانه های بمب شیمیایی زده مردم بیجان حلبچه ریختند و اموال شان را غارت کردند. این جنگ نه تنها چهره ضد انسانی رژیم اسلامی، بلکه ناسیونالیسم کرد را نیز به نمایش گذاشت .

۴- سیاستی که در آن مقطع کمونیسم کارگری در حزب کمونیست ایران و در کومه له تلاش کرد جا بیاندازد، عدم اشاعه اخبار مربوط به "قول همکاری" محمد سیار با رژیم اسلامی در تشکیلات و جامعه بود. این کار به قصد پنهان کردن "قصور" رهبری کومه له انجام نمی گرفت. یک نیت کاملا انسانی در پی این تلاش وجود داشت: رهبری حزب کمونیست می کوشید که محمد سیار را از فشارهای روحی و روانی قابل پیش بینی در چنین شرایطی، نجات دهد .

کمونیسم کارگری از زمان مبحث "زوزه توابین" رسما و علنا اعلام کرده بود که انسان های شریف، آزایخواه و کمونیستی را که بدام اسارت رژیم اسلامی می افتند و زیر فشارهای شکنجه به همکاری با رژیم اسلامی تن می دهند، نباید به محاکمه کشاند. این رژیم جنایت اسلامی است که باید محاکمه شود. این انسان های شریف، زمانی که می توانستند آزادانه تصمیم بگیرند، به صف مبارزه انقلابی علیه این رژیم سرکوب پیوسته اند و اینک زیر فشارهای طاقت فرسای شکنجه شکسته اند .

بر مبنای همین روش انسانی کمونیستی، تصمیم رهبری در آن مقطع بر آن بود که محمد سیار را که زیر فشار شکنجه به رژیم اسلامی قول همکاری داده بود، از زیر فشار روانی و روحی مورد مواخذه، شماتت و نفرت قرار گرفتن رفقای تشکیلاتی اش برهاند. تصمیمی بسیار انسانی. من قصد ندارم که در مورد نحوه پیاده شدن این تصمیم توسط رهبری کومه له قضاوت کنم، چون از ریز وقایع مطلع نیستم. قصدم اعلام حقایقی است که در آن مقطع بر همه عیان بود.
 
۵- و بالاخره٬ با فرض مسبب دانستن اردوى ارتجاع منطقه اعم از جمهورى اسلامى و دولت بعث عراق در بمباران حلبجه و کشتار 5000 نفر و قتل عام رفقاى گردان شوان در متن اين جنگ٬ کيش نظاميگرى٬ سنت مبارزه نظامى ناسيوناليستى٬ و نگرش رقابت با حزب دمکرات در قلمرو نظامى موضوعى بود که قبل از واقعه گردان شوان هم مورد بحث و نقد جدى بود. اگر نقد به محدوديتهاى فکرى و تاکتيکى در مبارزه نظامى اين جامعيت را در نظر نگيرد و فقط مورد گردان شوان را برجسته کند٬ در واقع هم اين نقد جامع را پس ميزند و هم مسبب اصلى جنايت عليه رفقاى گردان شوان را به ابهام ميبرد.

در پایان عنوان کنم که قصد دفاع از هیچ رفتار نادرستی که با محمد سیار ممکن است انجام گرفته باشد را ندارم. همانگونه که در بالا عنوان کردم، قصدم عنوان و تثبیت حقایق مسلم و بزرگتری است که توسط محمد سیار زیر سوال رفته و یا کتمان شده است .

5  آوریل 2011